حکایت جالب
- يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۲۳ ق.ظ
- ۰ نظر
در روزگاران قدیم، مرد میانسالی دو زن داشت. یکی از زنها مسن و دیگری جوان بود. هر یک از زنها، شوهرشان را خیلی دوست داشتند و تمایل داشتند که او در سنی متناسب با آنها به نظر آید.
پس از گذشت چند سال، موهای مرد به اصطلاح جوگندمی شد. برای زن جوان این اتفاق خوشایند نبود زیرا شوهرش را خیلی مسنتر از خودش نشان میداد. بنابراین هر شب موهای مرد را شانه میکرد و موهای سفیدش را میکَند.
اما سفید شدن موهای مرد، زن مسن تر را خوشحال کرده بود زیرا دوست نداشت دیگران او را با مادر شوهرش اشتباه بگیرند. او هر روز صبح موهای مرد را مرتب میکرد و تا جایی که میتوانست موهای سیاه مرد را میکَند. نتیجه این شد که شوهر آن دو زن، بعد از مدت کوتاهی فهمید کاملاً طاس شده است.
------------
اگر به همه خواستههای متفاوت و متناقض اطرافیان خود پاسخ دهید بزودی خواهد فهمید که چیزی برای پاسخگویی نخواهید داشت.
کسی که اصول و قواعد را برای تأثیرگذاری، خوشایند یا همراهی دیگران زیر پا گذارد در نهایت به شرایطی خواهد رسید که دیگران در برخورد با او، اصول و قواعد لازم را رعایت نمیکنند.
«نه» کلمهای دوحرفی اما یکی از مهمترین کلمات در رهبری، مدیریت و رشد شغلی است. یادگیری «نه» گفتن (در مواقع لزوم)، یکی از مهمترین مهارتهای کاری، سازمانی و مدیریتی است. نه گفتن به معنی نپذیرفتن کار و مسئولیت یا از زیر کار در رفتن نیست بلکه روشی برای کنترل داشتن بر کار و زندگی شخصی و تعادل بین آنهاست به گونهای که هم از عهده وظایف و مسئولیتها به خوبی برآیید و هم رضایت شغلی داشته باشید.